هفت ماهگی و هشت ماهگی نی نازم به سرعت برق و باد گذشت...
عرفان بي دندون افتاد تو قندون طناب بيارين درش بيارين
سلام به همه دوستاي مهربونمون كه هميشه بيادمونن و ما رو شرمنده خودشون مي كنن و با عرض پوزش از اينكه دير دير بهتون سر مي زنم چون با مشغله اي كه دارم واقعا وقت كم ميارم. از سر كار كه ميام ديگه عرفاني وقتي براي استراحت هم نمي ذاره مگر اينكه چطور بشه معجزه الهي بشه و عرفان بخوابه!!! از اينكه نمي تونم جواب نوشته هاي با محبتتونو بدم شرمندم.
خوب بريم سراغ عرفان كوشولوي شيطونم.
ني ني نازم تو هفت ماهگيش دو تا دندون درآورد كه يه كم اذيتش كرد. گاهي تب مي كرد و خيلي بي قرار و بي حال مي شد و زياد هم ميل به خوردن نداشت. الهي قربونش برم با اون دنودوناي صدفيش همچين دستمو گاز ميگيره كه بيا و ببين!! كلاٌ هر چيو از جمله اسباب بازياشم گاز گاز مي كنه .
الهي مامي قربونت بره ه ه ه ه نازي
جوجه نوك طلام با دندون درآوردنش شيطونياشم زياد شد. الان ديگه كاملاٌخوب مي تونه چهار دست و پا بره . تازه از هر چي كه جلوي دستشه مي چسبه تا بتونه بلند بشه و سر پا وايسه.تو خونه هم هر جا كه مي رم دنبالم مياد و از پاهام مي گيره تا بغلش كنم.
ديگه عرفانيم داره كم كم سعي مي كنه يه راهي براي راه رفتن پيدا كنه و از هر جا دستش مياد مي گيره و بلند مي شه و كم كم با كمك گرفتن از وسايل اطرافش راه مي ره و موقعي هم كه مي خواد بشينه كاملاً محتاطانه عمل مي كنه. در حين اينكه از جايي چسبيده اول تا جايي كه مي تونه روي زانو ميشينه و نزديك زمين كه شد يهو دستاشو ول مي كنه. الان ديگه با سرعت نور چهار دست و پا ميره و اگه يك صدم ثانيه ازش غافل بشي ممكنه يه بلايي سر خودش بياره با كنجكاوياش.
عرفاني عاشق خوردنه و خدا رو شكر بد غذا نيست . به بيسكوييت مادر و سوپ و فرني وآبگوشت هم علاقه داره. آخه از وقتي داره ميره مهد غير از شير خشك بعضي از اين چيزارم براش مي ذارم كه خوب تغذيه بشه و سالم بمونه. بازم خداروشكر مي كنم كه بچه اجتماعي و خونگرمي بهمون داده وگرنه تو مهد نمي موند و اونوقت من نمي دونستم چي كار بايد بكنم. عرفاني داره كم كم به مربيش عادت مي كنه و گاهي وقتا كه ميريم دنبالش با بي ميلي از پيش مربيش مياد بغلم و وقتي مي گم بهش منم ماماني مي خنده و مياد تو بغلم و منو مي بوسه، صورتمو مي خوره و آخرشم يه گاز !!!!
اكروبات بازي با شيشه
عرفانيم مثل بابي جونش عاشق ماشين و دردر و طبيعته . وقتايي كه باباجونش با ماشين ميبرتش بيرون اونقدر جيغ مي زنه و ذوق مي كنه كه خدا مي دونه و گاهي كه تو بغلمه منو هل ميده و ميخاد بره بيرون! تاز گيام ميره بغل باباجون و فرمونو مي گيره و با اعتماد به نفس كامل هي تكون تكون مي ده انگاري كه صد سال رانندس!!!
از سرگرمي هاي ديگه عرفاني اينه كه از كمد اسباب بازياش مي چسبه و وايميسته و اونا رو نگاه مي كنه و با يه دستشم باهاشون بازي مي كنه و باهاشون حرف مي زنه.
در ضمن بلزشم خيلي دوست داره. اوايل چوبشو ( مضرابشو ) مي ذاشت تو دهنش ولي الان مي زنه رو بلزش و سعي مي كنه يه صدايي ازش دربياره و خيلي ذوق مي كنه.
از سرگرمي هاي ديگه عرفانم تو آشپزخونه بازي با ماهي تابس . هر وقت ميره آشپزخونه يه راست ميره سراغش و از روي پايه برش ميداره و باهاش بازي مي كنه . بازي با جعبه دستمال كاغذي هم از سرگرمي هاي ديگشه و كلاٌ از جعبه خوشش مياد.
مراحل برداشتن ماهي تابه توسط آشپزباشي
بازي ديگه عرفاني كه خيلي بامزس بازي با كمده. ميره ميشينه پيش كمد و هي درشو باز ميكنه با تمام زورش و كلشو مي بره تو و توي كمدو نگاه مي كنه و خسته كه ميشه درو مي بنده. گاهي هم از ميز تلوزيونن مي چسبه و وايميسته و تلوزيونو نگاه مي كنه.
تازه خاله جون سهيلاشم بغلش مي كنه و تكونش مي ده و براش مي خونه: " تاب تاب تاب بازي، عرفان خاله تاب بازي، خدا عرفانو نندازي ، اگه بخواي بندازي ، بغل مامان بندازي " و عرفانيم اونقدر ذوق مي كنه كه دهنشو تا آخر باز مي كنه و مي خنده.
عسل مامي همچنان عاشق حياط باباجون ايناس و همينطور سه چرخ سواري و نان نان سواري
وقتي حياط ميره خيلي ذوق مي كنه و جيغ ميزنه و و قتي كه سه چرخه سواري مي كنه ديگه صداي آوازش تا 7 تا خونه اونورتر ميره.
نان نان سواري
بعضي روزام با كالسكه مي برمش بيرون تا با ديدن ماشينا مشغول بشه و غر زذن يادش بره.
الانم عرفاني 8 ماهگييشو تموم كرده و داره از بالا هم دندون در مياره اونم دو تاش باهم. دو سه روز كمي تب داشت و بي قرار بود و خوب غذا نمي خورد ولي الان بهتره.
تولد هشت ماهگي عرفان با ششمين سالگرد ازدواجمون مقارن شد و خيلي حس خوبي برامون داشت كه ثمره شش سال زندگيمونو صحيح و سالم با شيطنتاش كنارمون داريم و اين خوشبختي رو مديون خداي بي همتاييم و هميشه ازش مي خوايم كه اين خوشي رو برامون مستدام بكنه.
من بي تو قرار نتوانم كرداحسان تو راشمار نتوانم كرد گر بر سر من زبان شود هر مويي يك شكر تو از هزار نتوانم كرد
عرفان پسر حموم كردنو خيلي دوست داره و از اونجايي كه هيچ وقت آروم و قرار نداره تو وانش كه ميذارم بشينه همش تند تند از ديوارش مي گيره و مي خواد پاشه واسته.
باور كنين بعضي وقتا اونقدر خسته مي شم كه وقت غذا خوردن ندارم و وقتايي هم كه چيزي مي خورم فقط غذا رو تند تند ميذارم دهنم تا زود تموم بشه و از مزه غذا چيزي نمي فهمم. گاهي هم وقتي از سر كار ميام يكسره مشغول عرفانم تا شب كه بخوابه و اونقدر خسته مي شم كه شب وقت خواب مي گم خدايا من ديگه تموم شدم و نايي واسه سر كار رفتن ندارم و تصميم مي گيرم فرداشو مرخصي بگيرمو فقط بخوابم ولي صبح كه مي شه بازم پامي شم و مي رم سر كار و روز از نو روزي از نو.
الانم كه ماه رمضونه كلاً مجبور شدم بمونم خونه باباچون اينا چون مهد ساعت 2 تعطيل مي كنه و اكثراً جور نيست كه بابي جون عرفاني بره دنبالش و باباجون بيچاره زحمت ميفته و هم صبحا كه من ميام سر كار پيش عرفاني مي خوابه تا بيدار شد شيرشو بده و هم ميبره مهد و مياره.
بابا جون قدر یه دنیا دوستت دارم
به خدا اونقدر در عذابم كه حد نداره. روم نمي شه ديگه بمونم اونجا خدا مي دونه كه از روي ناچاريه. همش دعا دعا مي كنم كه زود شهريور بياد و اين روزا تمونم بشه و همه يه نفس راحت بكشن. آخه اگه خدا بخواد و پولش جور بشه قراره ماشين بخريم. اونوقت ديگه كسي هم اذيت نمي شه و بابا جون اينام از دست زحمتاي ما راحت مي شن. دعا كنين زودتر از اين وضع راحت بشم. از اين عذاب وجدان و احساس سرباز بودن كه هر لحظش هزار سال واسم مي گذره.
رفته رفته پسر طلا داره به مهد عادت مي كنه و خداروشكر مربيشم خيلي مهربون و خوبه و عرفاني داره كم كم بهش وابسته مي شه و من از اين بابت خوشحالم و با خيال راحت ميرم سر كار بر خلاف اوايل كه با استرس روزمو شب مي كردم. تصميم گرفتم براي جوجه نوك طلام برنامه غذايي تهيه كنم تا از نظر تغذيه تا جايي كه مي تونم بهش برسم و براش كم نذارم. يه برنامه براي خونه و يه برنامه واسه مهدش تنظيم كردم كه طبق اون عمل كنم. به نظرم برنامه غذاييش تقريباً كامله . اگر كسي پيشنهادي هم داره با جون دل مي پذيرم. درضمن استفاده از اون هم براي همه ني ني وبلاگيها آزاده.
اميدوارم همه ني ني هاي ني ني وبلاگ هميشه شاد و سلامت و خوشبخت باشن و قدر پدر و مادر هاشونو بدونن و وقتي بزرگ شدن با خوندن وبلاگشون زحمات پدر و مادراشونو درك كنن.
به اميد ديدار، سبز باش و شاد زي
عشق ماشين عرفاني
عرفاني و دختر عمه حسني
عرفاني تو ماشين باباجون
قه قهه هاي عرفاني
عرفان فشن
زول زدن عرفاني
لالا لالا گل مامي فدات ميشيم من و بابي
عشق ماهي عرفاني
عرفان خوش تيپ
آموزش لم دادن
عرفان خانوووم
هه هه هه هه
جالب بود نه !! پس تا برنامه بعد
خداحافظ