ني ني ناز مامي ني ني ناز مامي ، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 13 روز سن داره

ني ني ناز مامي از راه رسید!! هوراااااااا

هفت ماهگی و هشت ماهگی نی نازم به سرعت برق و باد گذشت...

1391/5/26 7:53
نویسنده : مامي فریبا
2,332 بازدید
اشتراک گذاری

d

U عرفان بي دندون افتاد تو قندون           طناب بيارين درش بيارينl

lسلام به همه دوستاي مهربونمون كه هميشه بيادمونن و ما رو شرمنده خودشون مي كنن و با عرض پوزش از اينكه دير دير بهتون سر مي زنم چون با مشغله اي كه دارم واقعا وقت كم ميارم. از سر كار كه ميام ديگه عرفاني وقتي براي استراحت هم نمي ذاره مگر اينكه چطور بشه معجزه الهي بشه و عرفان بخوابه!!! از اينكه نمي تونم جواب نوشته هاي با محبتتونو بدم شرمندم.

K

d

Yخوب بريم سراغ عرفان كوشولوي شيطونم.Y

v

xني ني نازم تو هفت ماهگيش دو تا دندون درآورد كه يه كم اذيتش كرد. گاهي تب مي كرد و خيلي بي قرار و بي حال مي شد و زياد هم ميل به خوردن نداشت. الهي قربونش برم با اون دنودوناي صدفيش همچين دستمو گاز ميگيره كه بيا و ببين!! كلاٌ هر چيو از جمله اسباب بازياشم گاز گاز مي كنه .

v

fالهي مامي قربونت بره ه ه ه ه نازيf

;

rجوجه نوك طلام با دندون درآوردنش شيطونياشم زياد شد. الان ديگه كاملاٌخوب مي تونه چهار دست و پا بره . تازه از هر چي كه جلوي دستشه مي چسبه تا بتونه بلند بشه و سر پا وايسه.تو خونه هم هر جا كه مي رم دنبالم مياد و از پاهام مي گيره تا بغلش كنم.

s

g

d

e

 

lديگه عرفانيم داره كم كم سعي مي كنه يه راهي براي راه رفتن پيدا كنه و از هر جا دستش مياد مي گيره و بلند مي شه و كم كم با كمك گرفتن از وسايل اطرافش راه مي ره و موقعي هم كه مي خواد بشينه كاملاً محتاطانه عمل مي كنه. در حين اينكه از جايي چسبيده اول تا جايي كه مي تونه روي زانو ميشينه و نزديك زمين كه شد يهو دستاشو ول مي كنه. الان ديگه با سرعت نور چهار دست و پا ميره و اگه يك صدم ثانيه ازش غافل بشي ممكنه يه بلايي سر خودش بياره با كنجكاوياش.

x

lعرفاني عاشق خوردنه و خدا رو شكر بد غذا نيست . به بيسكوييت مادر و سوپ و فرني وآبگوشت هم علاقه داره. آخه از وقتي داره ميره مهد غير از شير خشك بعضي از اين چيزارم براش مي ذارم كه خوب تغذيه بشه و سالم بمونه. بازم خداروشكر مي كنم كه بچه اجتماعي و خونگرمي بهمون داده وگرنه تو مهد نمي موند و اونوقت من نمي دونستم چي كار بايد بكنم. عرفاني داره كم كم به مربيش عادت مي كنه و گاهي وقتا كه ميريم دنبالش با بي ميلي از پيش مربيش مياد بغلم و وقتي مي گم بهش منم ماماني مي خنده و مياد تو بغلم و منو مي بوسه، صورتمو مي خوره و آخرشم يه گاز !!!!

D

Kاكروبات بازي با شيشهK

 

d

c

x

h

Fعرفانيم مثل بابي جونش عاشق ماشين و دردر و طبيعته . وقتايي كه باباجونش با ماشين ميبرتش بيرون اونقدر جيغ مي زنه و ذوق مي كنه كه خدا مي دونه و گاهي كه تو بغلمه منو هل ميده و ميخاد بره بيرون! تاز گيام ميره بغل باباجون و فرمونو مي گيره و با اعتماد به نفس كامل هي تكون تكون مي ده انگاري كه صد سال رانندس!!!

g

c

rاز سرگرمي هاي ديگه عرفاني اينه كه از كمد اسباب بازياش مي چسبه و وايميسته و اونا رو نگاه مي كنه و با يه دستشم باهاشون بازي مي كنه و باهاشون حرف مي زنه.

 

h

u

;در ضمن بلزشم خيلي دوست داره. اوايل چوبشو ( مضرابشو )‌ مي ذاشت تو دهنش ولي الان مي زنه رو بلزش و سعي مي كنه يه صدايي ازش دربياره و خيلي ذوق مي كنه.

f

lاز سرگرمي هاي ديگه عرفانم تو آشپزخونه بازي با ماهي تابس . هر وقت ميره آشپزخونه يه راست ميره سراغش و از روي پايه برش ميداره و باهاش بازي مي كنه . بازي با جعبه دستمال كاغذي هم از سرگرمي هاي ديگشه و كلاٌ از جعبه خوشش مياد.

 

fمراحل برداشتن ماهي تابه توسط آشپزباشيf

 

 

]

r

 

5+[

 

 

 

 

 

D

rبازي ديگه عرفاني كه خيلي بامزس بازي با كمده. ميره ميشينه پيش كمد و هي درشو باز ميكنه با تمام زورش و كلشو مي بره تو و توي كمدو نگاه مي كنه و خسته كه ميشه درو مي بنده. گاهي هم از ميز تلوزيونن مي چسبه و وايميسته و تلوزيونو نگاه مي كنه.

o

Jتازه خاله جون سهيلاشم بغلش مي كنه و تكونش مي ده و براش مي خونه: " تاب تاب تاب بازي، عرفان خاله تاب بازي، خدا عرفانو نندازي ، اگه بخواي بندازي ، بغل مامان بندازي " و عرفانيم اونقدر ذوق مي كنه كه دهنشو تا آخر باز مي كنه و مي خنده.

K

cعسل مامي همچنان عاشق حياط باباجون ايناس و همينطور سه چرخ سواري و نان نان سواري

dوقتي حياط ميره خيلي ذوق مي كنه و جيغ ميزنه و و قتي كه سه چرخه سواري مي كنه ديگه صداي آوازش تا 7 تا خونه اونورتر ميره.

H

نان نان سواري

r

k بعضي روزام با كالسكه مي برمش بيرون تا با ديدن ماشينا مشغول بشه و غر زذن يادش بره.

 

oالانم عرفاني 8 ماهگييشو تموم كرده و داره از بالا هم دندون در مياره اونم دو تاش باهم. دو سه روز كمي تب داشت و بي قرار بود و خوب غذا نمي خورد ولي الان بهتره.

d

rتولد هشت ماهگي عرفان با ششمين سالگرد ازدواجمون مقارن شد و خيلي حس خوبي برامون داشت كه ثمره شش سال زندگيمونو صحيح و سالم با شيطنتاش كنارمون داريم و اين خوشبختي رو مديون خداي بي همتاييم و هميشه ازش مي خوايم كه اين خوشي رو برامون مستدام بكنه.

L

d من بي تو قرار نتوانم كردdاحسان تو راشمار نتوانم كرد dگر بر سر من زبان شود هر مويي dيك شكر تو از هزار نتوانم كرد

Kعرفان پسر حموم كردنو خيلي دوست داره و از اونجايي كه هيچ وقت آروم و قرار نداره تو وانش كه ميذارم بشينه همش تند تند از ديوارش مي گيره و مي خواد پاشه واسته.

 

x

s

s

l باور كنين بعضي وقتا اونقدر خسته مي شم كه وقت غذا خوردن ندارم و وقتايي هم كه چيزي مي خورم فقط غذا رو تند تند ميذارم دهنم تا زود تموم بشه و از مزه غذا چيزي نمي فهمم. گاهي هم وقتي از سر كار ميام يكسره مشغول عرفانم تا شب كه بخوابه و اونقدر خسته مي شم كه شب وقت خواب مي گم خدايا من ديگه تموم شدم و نايي واسه سر كار رفتن ندارم و تصميم مي گيرم فرداشو مرخصي بگيرمو فقط بخوابم ولي صبح كه مي شه بازم پامي شم و مي رم سر كار و روز از نو روزي از نو.

L

الانم كه ماه رمضونه كلاً مجبور شدم بمونم خونه باباچون اينا چون مهد ساعت 2 تعطيل مي كنه و اكثراً جور نيست كه بابي جون عرفاني بره دنبالش و باباجون بيچاره زحمت ميفته و هم صبحا كه من ميام سر كار پيش عرفاني مي خوابه تا بيدار شد شيرشو بده و هم ميبره مهد و مياره.

O

kبابا جون قدر یه دنیا دوستت دارم k

به خدا اونقدر در عذابم كه حد نداره. روم نمي شه ديگه بمونم اونجا خدا مي دونه كه از روي ناچاريه. همش دعا دعا مي كنم كه زود شهريور بياد و اين روزا تمونم بشه و همه يه نفس راحت بكشن. آخه اگه خدا بخواد و پولش جور بشه قراره ماشين بخريم. اونوقت ديگه كسي هم اذيت نمي شه و بابا جون اينام از دست زحمتاي ما راحت مي شن. دعا كنين زودتر از اين وضع راحت بشم. از اين عذاب وجدان و احساس سرباز بودن كه هر لحظش هزار سال واسم مي گذره.

f

رفته رفته پسر طلا داره به مهد عادت مي كنه و خداروشكر مربيشم خيلي مهربون و خوبه و عرفاني داره كم كم بهش وابسته مي شه و من از اين بابت خوشحالم و با خيال راحت ميرم سر كار بر خلاف اوايل كه با استرس روزمو شب مي كردم. تصميم گرفتم براي جوجه نوك طلام برنامه غذايي تهيه كنم تا از نظر تغذيه تا جايي كه مي تونم بهش برسم و براش كم نذارم. يه برنامه براي خونه و يه برنامه واسه مهدش تنظيم كردم كه طبق اون عمل كنم. به نظرم برنامه غذاييش تقريباً كامله . اگر كسي پيشنهادي هم داره با جون دل مي پذيرم. درضمن استفاده از اون هم براي همه ني ني وبلاگيها آزاده.

S

c

 

d

d

h اميدوارم همه ني ني هاي ني ني وبلاگ هميشه شاد و سلامت و خوشبخت باشن و قدر پدر و مادر هاشونو بدونن و وقتي بزرگ شدن با خوندن وبلاگشون زحمات پدر و مادراشونو درك كنن.

d

c به اميد ديدار، سبز باش و شاد زي

d

عشق ماشين عرفاني

;

 v

;

عرفاني و دختر عمه حسني

s

عرفاني تو ماشين باباجون

g

قه قهه هاي عرفاني

tt

عرفان فشن

f

زول زدن عرفاني

'

لالا لالا گل مامي فدات ميشيم من و بابي

r

عشق ماهي عرفاني

a

عرفان خوش تيپ

a

آموزش لم دادن

f

عرفان خانوووم

b

هه هه هه هه

;

جالب بود نه !! پس تا برنامه بعد

خداحافظ

d

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)