عرفان كوچولوم عجب شيطونكي شده واسه خودش
سلام به همراهاي هميشگي وبلاگ ني ني ناز مامي. اميدوارم كه سلامت باشيد. راستشو بخواين اگه بپرسين چرا اينقدر دير مطلب مي ذارم حق دارين ولي شايد به من هم حق بدين. واقعاٌ اين دو ماه آخر اونقدر زود گذشت كه نفهميم. عرفاني ماشاا… هزار ماشاا… اونقدر شيطون شده كه اصلاٌ نفهميدم 5 ماهگي و شش ماهگيش چه جوري گذشت و من نتونستم به موقع براش مطلب بذارم.
شيطونياي گل پسري:
الان ديگه جونه نوك طلام كامل مي تونه روي زمين غلت بخوره و همينطور چهار دست و پا وايسه و تلاش مي كنه كه خودشو ببره جلو. اوايل دنده عقب مي رفت ولي الان چند روزه كه سينه خيز به جلو مي ره. گاهي هم با ماشيناش و ساير اسباب بازياش مشغول مي شه و باهاشون حرف مي زنه . عرفاني عاشق كمد اسباب بازياشه و وقتي چشمش بهش ميفته چشاشو گرد مي كنه و دست و پا مي زنه. منم بغلش مي گيرمو مي برم كنار كمدش و اونم با تمام ذوقش دست به اسباب بازياش ميزنه و اونارو برمي داره . از بين اونا ماشين جيپ هامر و بلز رو خيلي دوست داره . وقتايي كه گريه مي كنه اگه جيپ هامرو نشونش بديم درجا ساكت مي شه.
خورد و خوراك گل پسري:
عرفانيم از دو هفته پيش داره فرني و حريره بادام مي خوره و گاهي هم از غذاهاي آبكي و يا سيب زميني كاملاٌ پخته مي خوره. قربونش برم خيلي خوش خوراكه و هر چي بدي مي خوره از جمله آب ميوه و بستي و ماست و چايي (كمرنگ اونم گاهي) و ... بعضي وقتام كه من و بابي چيزي مي خوريم همچين ذول مي زنه به ما كه تو گلومون گير مي كنه و مجبوريم يه كوچولو بهش بديم كه مزش بكنه.
براي قند عسلم هر روز يه بار صبح ها تو شيشش براش فرني مي ريزم كه بخوره و يه بارم عصرها. اوايل كه با قاشق مي خواستم بهش فرني بدم مهلت نمي داد به قاشق دوم و جيغ مي زد و مي خواست كه تند تند بخوره و منم كه سرعتمو مي بردم بالا كل سر و صورت و زندگي مي شد فرني و تصميم گرفتم سر شيشه يكي از شيشه هاشو بيشتر سوراخ كنم كه بتونه فرني بخوره و از اون به بعد شازده كوچولو تو شيشه فرني ميل مي كنه. وقتي شيشو مي بينه و بهش مي گم برات مي خوام هام درست كنم با تمام زورش دست و پا مي زنه تا شيشه رو بهش بدم و طاقت نمياره ولي وقتي مي خوره آروم مي گيره و زول مي زنه بهم. منم بهش مي گم ديدي گفتم برات هام ميارم و اونم مي خنده.
گشت و گذار گل پسري:
هر روزآقا عرفان پسر دلش تنگ مي شه و مي خواد بره بيرون. آخه خونمون آپارتمانيه و اونم حق داره كه دلتنگي كنه. منم روزايي كه هوا خوبه عرفان گل پسرو با كالسكش مي برم خونه بابا جون اينا. دفعه اول كه كالسكه سوار شد خيلي بيقراري كرد ولي كم كم عادت كرد. وقتي سوار كالسكس خيلي آرومه و وقتي بهش مي گم عرفاني ميره در در ؟!! مي خنده . تو خيابونوم همش به ماشينا نگاه ميكنه خودشم مدل بالاهاشو . بابي هم ميگه پسرم مثل بابش عشق ماشين مي خواد بشه و كلي ذوق مي كنه.
ذوق كردناي گل پسري:
روزايي كه خونه باباجون ميريم انگاراومده بهشت و وقتي اونارو مبينه مخصوصاٌ خاله هاشو، مي خنده و ذوق مي كنه و و قتي چشمش به حياط خونه باباجون ميفته بدوبدو مي ره طرفش. حتماٌ مي پرسيد چطوري مي دوا؟! وقتي عرفاني رو سر پا نگهش ميدارم و از دستاش مي گيرم و بهش ميگم" تاتي تاتي تاتي تاتي * عرفان ماماني تاتي" با سرعت نور مي دوا به جلو و از ذوقش جيغ مي زنه و فكر مي كنه خودش داره راه ميره و با اين كارش همه رو از خنده روده بر مي كنه.
خلاصه تو اين دو ماه اونقدر سرم با شيطونياي عرفاني و شيرين كارياش گرم بود كه وقت نكردم مطلب بذارم. عسلكم هر چي بچه بزرگتر مي شه شيطونياشم بيشتر مي شه و واقعاٌ وقت زيادي براي انجام كاراي ضروريم نمي ذاره . روزام كه زياد خواب نداره و خواب گنجشكي مي كنه و زود بيدار مي شه.
راستي يه خبر مهم:
عرفان جونم داره دو تا دندون از پايين در مياره و دائم آب دهنش شره مي كنه و دستش تو دهنشه و دندون گيرم زياد نمي گيره. گاهي هم خيلي بيقراري مي كنه و مجبور مي شم بهش شربت بدم تا آروم بشه. الان به جاي دندون گيرش پستونك مي خوره و اين خيلي برام جالبه چون نوزاد كه بود پستونكشو شوت مي كرد بيرون و اصلا نمي گرفت.
به اميد روزي كه عرفانيم زودتر دندوناش در بياد و مامانيشو گاز بگيره.!!
5 ماهگي عرفانيم
عرفاني تو باغ بابابزرگ بابي (خدا بيامرز)
6 ماهگي عرفان
لالا كردنهاي عرفاني
مراحل چهار دستو پا وايسادن عرفاني
عرفاني تو حياط باباجون اينا
اميدوارم دفعه بعدي كه براتون مطلب مي ذارم خيلي دير نباشه. منتظرمون باشين