سه ماهگی عرفان کوچولو و اولین مسافرت سه تایی
عرفان کوچولومون هم داره کم کم بزرگ می شه و بازیگوش و من هم بیشتر از قبل سرگرم اون. به همین خاطرم نمی تونم سر فرصت مطلب تو وبلاگش بذارم ولی خیلی دلم می خواد زود زود آپ بشه. خووووب کاریشم نمی شه کرد چون جوجه نوک طلا اونقدر مشغولم می کنه که خدا می دونه. وروجک مامی دیگه کم کم داره همه چی رو متوجه می شه و دلش بازی می خواد . وقتایی که کارهامو
تموم می کنم می خواد که بازیش بدیم منم که واقعاٌ بعضی وقتا اونقدر بی انرژی و خسته می شم که نای بغل کردنشم ندارم ولی با این حال بازم بازیش میدم. ماشاا... خیلی شیطونه . یه وقتا اداهایی در میارهکه آدم همینجوری درسته می خواد قورتش بده.
نزدیک یه سال بود که مسافرت نرفته بودیم و منم دلم لک زده بود واسه سفر. به بابی پیشنهاد دادم یه سفر یه هفته ای بریم و کمی آب و هوا عوض کنیم. اونم که از خدا خواسته قبول کرد و قرار شد که سورپرایز بشه رفتنمون. تصمیم گرفتیم اول بریم کرج خونه عمه نفیسه . وقتی رسیدیم و درو باز کردن چشاشون گرد شد از تعجب !! خیلی خوشحال شدن. دو روز اونجا بودیم و بعدش رفتیم قم خونه پدر شوهرم. شب حدود ساعت 9 بود رسیدیم و زنگو زدیم مادر شوهرم درو باز کرد و رفتیم تو. اونام خیلی کوپ کردن و خیلی خوشحال شدن از دیدنمون. خلاصه 4 روزم اونجا موندیمو.خونه عمه صغری هم رفتیم و وقتی عرفانو دید اونقدر خوشحال شد که خدا می دونه.عرفانم سه ماهگی شو تو قم تموم کرد و با هم به زیارت حضرت معصومه رفتیم.
بهمون خیلی خوش گذشت.من که اولش فکر می کردم عرفان خیلی اذیتمون کنه تو مسافرت بالاخره اونم کوچیکه و ما هم اولین تجربمونه ولی خدا روشکر خیلی آروم بود. روز آخرم رفتیم تهران خونه پسر عمه و بعداز ظهر با قطار راهی زنجان شدیم.